نگاهی به بسترهای آغاز حمله‌ی عراق به ایران‬

  پرینت
شناسه خبر : 76210 | تاریخ انتشار : 02 Mehr 1392 - 13:12 | 1958 بازدید | تعداد دیدگاه : 0 | ارسال توسط :
مجید میری

این مقاله تلاش می‌كند تا به شكلی مختصر به عوامل اصلی جنگ عراق علیه ایران بپردازد. از این رو، به اختصار به برخی زمینه‌ها و علل تاریخی، شرایط داخلی دو كشور و بسترهای بین‌المللی شامل عوامل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای این جنگ اشاره خواهد نمود. در پایان نیز دیدگاه امام (رحمت الله علیه) در این زمینه بیان می‌شود.

 آن زمان كه در شهریور سال 1359 با دستور صدام، رئیس‌جمهور عراق، حمله‌ی همه‌جانبه‌ی این كشور به ایران آغاز شد، كسی فكر نمی‌كرد این حمله به جنگ طولانی هشت‌ساله مبدل شود. جنگی كه در نهایت با گزارش دبیركل وقت سازمان ملل، خاویر پرز دكوئیار، عراق آغازگر آن معرفی شد، سؤالات بی‌شمار و كثیری را در خصوص انگیزه و علل و عوامل بروز آن مطرح ساخت كه پاسخ به هر یك، مطالعات و تحقیقات وسیعی را می‌طلبد.

 

كنكاش در خصوص زمینه‌ها و علل تصمیم‌گیری در عرصه‌ی خطیر سیاست خارجی، لزوم توجه به عوامل و متغیرهای گوناگون را ضروری می‌سازد. لذا در بررسی علل و عوامل بروز جنگ، به عنوان آخرین و پیچیده‌ترین عرصه‌ی سیاست خارجی، تكیه‌ی صرف بر هر یك از عوامل فنی، ملاحظات تاكتیكی و منابع و توانمندی‌های مادی، نه مطلوب است و نه چاره‌ساز.

 

 چنانچه نقش، جایگاه و میزان اثرگذاری‌های سایر علل و عوامل نادیده انگاشته شود یا در آن اغراق یا تخفیف صورت گیرد، نشان از غلبه‌ی نگرش ساده‌اندیشانه یا غرض‌ورزانه است. این مقال می‌كوشد تا در حد بضاعت، مروری بر علل و عوامل آغاز جنگ تحمیلی هشت‌ساله علیه ایران داشته باشد. شاید بتوان عوامل و علل آغاز جنگ عراق علیه ایران را در چهار دسته خلاصه كرد:

 

 

الف) زمینه‌ها و علل تاریخی

 

ب) زمینه‌ها و علل داخلی ایران

 

پ) زمینه‌ها و علل داخلی عراق

 

ت) زمینه‌ها و علل بین‌المللی، شامل عوامل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای

 

 الف) زمینه‌ها و علل تاریخی

 به نظر می‌رسد یكی از علل آغاز جنگ عراق علیه ایران، علل تاریخی اختلافات ایران و عراق باشد. ‌ریشه‌های تاریخی این بحث را می‌توان به زمان امپراتوری عثمانی و اختلافات ارضی و مرزی ایران و عثمانی مرتبط دانست: «از 1555 كه عهدنامه‌ی آماسیه میان دو دولت ایران و عثمانی منعقد شد تا عهدنامه‌ی سال 1975 الجزایر، یعنی قریب 400 سال، بیش از 25 جنگ و حدود 20 معاهده بین دو كشور در خصوص رفع اختلافات و تعیین و ترسیم خطوط مرزی منعقد شده است.»[1] منازعات و اختلافات دو همسایه از زمان عثمانی تا تجزیه‌ی آن و تشكیل كشور عراق همچنان ادامه یافت تا اینكه «اولین معاهده‌ی صلح میان دولتین عراق و ایران در 1316 (1937) منعقد شد.»[2]

 

این اختلافات ادامه داشت تا اینكه در سال 1354، با تلاش‌های هواری بومدین، رهبر فقید الجزایر، عهدنامه‌ی تعیین مرزها و حس هم‌جواری میان دو كشور منعقد شد. صدام امضای قرارداد 1975 را نتیجه‌ی اجبار و فشارهای داخلی و بین‌المللی می‌دانست و این را تحقیری برای خود تلقی می‌كرد. لذا مترصد جبران این تحقیر بود تا اینكه در نهایت، در 31 شهریور، با هجوم سراسری عراق به خاك ایران، جنگی تمام‌عیار به مدت هشت سال به ایران تحمیل شد.

 

 ب) زمینه‌ها و علل داخلی ایران

 با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، كلیه‌ی عرصه‌ها و شئون سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی ایران دچار تحولی اساسی گردید. در اثر انقلاب، فرآیند استخراج و صدور نفت دچار اختلالاتی شد كه اقتصاد تك‌پایه و نفتی ایران را با تنش مواجه ساخت. این موضوع باعث ایجاد این تصور در عراق و حامیانش شد كه اقتصاد تضعیف‌شده‌ی ایران تاب مقاومت در مقابل هزینه‌های جنگ را نخواهد داشت و در نهایت ایران مجبور به تمكین در مقابل آن‌ها خواهد شد.

 

 از سوی دیگر، اخراج مستشاران نظامی غربی، پاك‌سازی و تصفیه‌ی ارتش از عوامل رژیم سابق و نوسازی ارتش، كشف كودتا و دستگیری برخی نظامیان خائن در كودتای نوژه، فقدان تجربه‌ی جنگی نیروی تازه‌تأسیس سپاه پاسداران و ارتش در حال نوسازی ایران، حكام بعثی عراق را به این صرافت انداخت كه در صورت حمله به ایران، با مقاومت چندانی روبه‌رو نخواهند شد. تنش‌ها و بحران‌های سیاسی داخلی نیز مزید بر علت شده بود. وجود تشنج سیاسی افراد، گروه‌ها و جریانات سیاسی، فقدان توافق و همسویی در سطوح بالای مدیریتی نظام ‌(بنی صدر و حامیانش از یك سو و نیروهای خط امام از سوی دیگر) این ذهنیت را در اذهان دشمنان ایران سبب شده بود كه این عدم توافق و همسویی میان نیروهای نظام، وحدت و امنیت ایران را تضعیف كرده و لذا شكست دادن چنین كشوری با این مختصات و ویژگی‌ها چندان دشوار به نظر نمی‌رسد.

 

 پ) زمینه‌ها و علل داخلی عراق

 بی‌شك یكی از متغیرهای مهم دخیل در بروز جنگ عراق و ایران، شرایط داخلی كشور عراق در آن برهه‌ی زمانی بود. عواملی همچون «ایدئولوژی، عوامل قومی و بافت اجتماعی، ساختار حقوقی دولت عراق و در نهایت، متغیر روحیه، اندیشه، افكار و خصوصیات روانی شخص تصمیم‌گیر، تأثیری تعیین‌كننده داشته‌اند.»[3]

 

 ماهیت توسعه‌طلبانه‌ی حزب بعث و اندیشه‌های ناسیونالیسم عربی برای رهبری جهان عرب، در تضاد آشكار با ماهیت شیعی انقلاب اسلامی قرار داشت.

 

 آنچه این روند را تسریع می‌كرد تلاش صدام برای ارتقای موقعیت سیاسی خود پس از سقوط شاه و كسب ژاندارمی منطقه بود. به زعم صدام، در صورت تحقق این امر، او می‌توانست به عنصری تعیین‌كننده در مناسبات قدرت منطقه تبدیل شود و هدایت جهان عرب را علیه انقلاب عجمی و شیعی ایران بر عهده گیرد. البته متغیرهای دیگری نیز در این زمینه مؤثر بودند. عواملی همچون ممانعت از صدور انقلاب اسلامی به كشورهای منطقه، جلوگیری از الگوبرداری شیعیان عراق از انقلاب اسلامی، حاكمیت كامل بر رود اروند، استرداد جزایر سه‌گانه‌ی محل مناقشه‌ی امارات با ایران به دامن جهان عرب و ادعای كذب قطع دخالت ایران در امور داخلی عراق، از جمله علل دیگری بودند كه رژیم بعث عراق به آن‌ها استناد می‌جست.

 

 ساختار اجتماعی و بافت جمعیتی عراق، از جمله دیگر عوامل مؤثر در بروز جنگ تحمیلی بود. اكثریت بیش از 55درصدی شیعیان عراق، به لحاظ ایدئولوژیك و سیاسی، با اقلیت بعثی حاكم در تقابل بودند. مسئله‌ی خودمختاری كردهای كردستان نیز مزید بر علت بود. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شیعیان عراق نیز طی تظاهراتی در محرم همان سال، با تأسی از انقلاب ایران، خواستار انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی و برقراری حكومت اسلامی می‌شوند؛ امری كه در نهایت به شهادت آیت‌الله صدر و خواهرش منجر شد. بنابراین نگرانی رژیم بعث عراق از انعكاس انقلاب اسلامی، عاملی مهم در آغاز جنگ علیه انقلاب اسلامی ایران بود.

 

 ت) زمینه‌ها و علل بین‌المللی

 مضاف بر علل و عوامل ایران و عراق، شرایط بین‌المللی نیز صدام و حزب بعث را به حمله به ایران ترغیب می‌نمود. انقلاب اسلامی نظامی نوپدید و دارای ایدئولوژی الهی بود كه اساس نظام دوقطبی را به چالش كشیده بود و تعادل و توازن آن را تهدید می‌كرد. نظامی كه در آن، علی‌رغم تضاد ظاهری دو سردمدار آن با یكدیگر، دارای اشتراكات مبانی و بنیانی بودند. انقلاب اسلامی ماهیتاً نظامی الهی و معنوی و ضدسلطه بود. این خصیصه به نحو آشكاری در مقابل خوی سكولار و سلطه‌گرانه‌ی نظام دوقطبی و سردمداران سكولار سلطه‌گر آن بود. این مسئله‌ای ساده نبود كه دو ابرقدرت به آسانی از كنار آن بگذرند.

 

 صدور اندیشه‌های این انقلاب به نحو نگران‌كننده‌ای منافع دو بلوك غرب و شرق را در سراسر جهان تهدید می‌كرد. بروز چالش عمیقی همچون جنگ می‌توانست ضربه‌ای مهلك بر پیكره‌ی مقاومت علیه سلطه‌گران باشد. به زعم آن‌ها فشارهای اقتصادی، نظامی و سیاسی جنگ می‌توانست باعث دست كشیدن از اهداف انقلابی انقلابیون گردد. از سوی دیگر، طرح تهدید موهوم انقلاب اسلامی ایران برای كشورهای منطقه، تفرقه‌ای مضاعف در جهان اسلام ایجاد می‌كرد كه هم امنیت اسرائیل، متحد استراتژیك آمریكا، را فراهم می‌كرد و هم زمینه‌ی افزایش فروش سلاح به كشورهای منطقه را مهیا می‌ساخت كه در هر دو صورت، نتیجه به سود آمریكا و غرب رقم می‌خورد.

 

شوروی نیز كه با عراق قراردادهای گوناگون نظامی و امنیتی داشت، امیدوار بود تا با تأمین و فروش تسلیحات به عراق، هم مانع گرایش آن به غرب شود، هم بازاری برای فروش تسلیحات خود داشته باشد. عوامل دیگری در اتخاذ موضع ضدایرانی شوروی مؤثر بود؛ عواملی همچون محكومیت تجاوز شوروی به افغانستان توسط ایران و نیز قطع گاز ایران به شوروی و ملغی شدن قرارداد 1921 از طرف ایران.

 

 هرچند وقوع انقلاب اسلامی در ایران باعث از دست رفتن یكی از پایگاه‌های نفوذ آمریكا در منطقه شد، اما نباید از نظر دور داشت كه به علت تضاد ایدئولوژیك اسلام و كمونیسم، وقوع انقلاب اسلامی ایران چندان به مذاق شوروی خوش نیامد. همچنین این كشور امیدوار بود تا تحمیل جنگ بر ایران، هم مانع گسترش اسلام‌گرایی در برخی مناطق شوروی شود، هم با ایراد فشار بر ایران، مانع گرایش ایران به دامن غرب و در نهایت، جلب و جذب آن به اردوگاه بلوك شرق شود.

 

 لذا مساعدت آمریكا و سكوت شوروی و نیز همسویی برخی كشورهای منطقه كه انقلاب اسلامی را تهدیدی بالقوه و بالفعل برای بقای خود می‌دیدند، از عوامل عمده‌ی مساعد منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بودند كه رژیم بعث و صدام را در حمله و تجاوز به ایران ترغیب می‌كردند.[4] بنابراین زمینه‌ی مساعد بین‌المللی عاملی تسهیل‌كننده در تجاوز عراق علیه ایران بود.

 

 دیدگاه امام خمینی در خصوص علل و ماهیت جنگ تحمیلی

 تا اینجا به برخی از عمده‌ترین عوامل داخلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در آغاز جنگ تحمیلی اشاره شد. اما به نظر می‌رسد بررسی دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه)، به عنوان بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب در خلال جنگ تحمیلی، در خصوص جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، ضروری است. ایشان در واكنش به برخی شبهات در خصوص مسلمان بودن دو كشور درگیر در جنگ، به تبیین ماهیت دو طرف جنگ پرداختند. ایشان ماهیت جنگ تحمیلی را دارای سه خصیصه می‌دانستند:

 

1.     جنگ كفر علیه اسلام

 از آنجا كه امام (رحمت الله علیه)، در مدت تبعید و اقامت در عراق، از نزدیك شاهد اقدامات ضددینی حزب بعث بودند، در خصوص كارنامه‌ی حزب بعث دست به افشاگری می‌زدند: «ما حزب بعث عراق را می‌شناسیم و می‌دانیم كه این‌ها به اسلام عقیده ندارند و دشمن اسلام‌اند... ما كسانی را كه از اصول اسلام و قرآن انحراف حاصل می‌كنند و به قتل مسلمانان می‌پردازند را مسلمان نمی‌دانیم. الآن اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است.»[5]

 

2.     جنگ حق علیه باطل

 یكی از خصوصیاتی كه امام خمینی (رحمت الله علیه) در خصوص جنگ تحمیلی قائل شده‌اند، صحت و بطلان انگیزه‌های طرفین درگیر جنگ است. ایشان با بیان انگیزه‌های شیطانی رژیم بعث، سرنگونی انقلاب اسلامی و اشغال مناطقی از ایران را بخشی از مطامع دولت عراق معرفی كرده و در مقابل، دفاع از اسلام و ارزش‌های اسلامی و محافظت از نوامیس و مملكت را انگیزه‌ی ملت ایران در برابر تهاجمات دشمن بعثی دانستند. البته ایشان میان ملت و رژیم بعث تفكیك قائل شدند و مردم را به مقابله با رژیم بعث فراخواندند و ملت عراق را برادر دینی ملت ایران دانستند و بر رعایت جهات انسانی در جنگ تأكید داشتند. ایشان بر اساس مبانی و ارزش‌های دینی و اسلامی، تجاوز عراق به ایران را نبرد كفر و باطل علیه حق و ایمان معرفی كردند و بر لزوم مقاومت و مقابله در برابر آن تأكید می‌كردند و آن را تكلیفی شرعی می‌دانستند.

 

3.     جهاد تدافعی ایران در مقابل تجاوز تهاجمی عراق

 امام خمینی (رحمت الله علیه)، بر اساس مبانی فقهی خود، قائل به دو نوع جنگ تهاجمی و تدافعی در اسلام بودند. در اسلام دو گونه جنگ است كه یكی را جهاد می‌گویند و آن كشورگیری است با شرط‌هایی كه برای آن بیان شده است و دیگری جنگ برای استقلال و دفع اجانب از آن است.»[6] ایشان ماهیت جنگ ایران در مقابل عراق را جهاد دفاعی می‌دانستند، زیرا «ایران برای خدا قیام كرده است، برای خدا ادامه می‌دهد و جز دفاع، جنگ ابتدایی با هیچ كس نخواهد كرد.»[7]

 

 در اندیشه‌ی امام خمینی، جنگ دفاعی ایران علیه عراق امری واجب بود كه به قشر و گروه خاصی محدود نمی‌شد و همه‌ی افراد را در بر می‌گرفت و تكلیفی شرعی برای همه محسوب می‌شد، زیرا حفظ و حراست و دفاع از اسلام را برای همه تكلیفی شرعی می‌دانستند: «همه‌ی ملت ایران باید در این امر شركت داشته باشند. مسئله، مسئله‌ی یك حكومت نیست. مسئله‌ی اسلام است. بر زن و مرد این كشور واجب است كه دفاع كنند.»[8]

 

 ایشان حتی اهمیت این جنگ را از فروع دین بیشتر دانستند: «جنگ امروز برای ما اهمیتش بیشتر از فروع دین است. جنگ اسلام در مقابل كفر و نفاق است و این جنگ، یك تكلیف شرعی است كه مردم ادا می‌كنند.»[9] بنابراین امام خمینی (رحمت الله علیه) ایران را مدافع اسلام و عراق را مهاجم و متجاوز علیه ایران برای نابودی اسلام و تسخیر ایران می‌دانستند.(*)

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] حسین اردستانی، رویارویی استراتژی‌ها، جنگ ایران با عراق، ص 26.

[2] علی‌اكبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، ص 28.

[3] محمد درودیان، از آغاز تا پایان، ص 37.

[4] فرهاد درویشی و دیگران، ریشه‌های تهاجم، ص 24 تا 27.

[5] امام خمینی، صحیفه‌ی نور، جلد 13، ص 197.

[6] امام خمینی، كشف‌الاسرار، ص 187.

[7] امام خمینی، صحیفه‌ی نور، جلد 16، ص 68.

[8] صحیفه نور. ج 20 . ص 80

[9] همان ص 150

 

 

 

 

 

منبع: برهان

 

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا
برچسب ها
اخبار مرتبط
نگرانی مردم‌شهرک رزمندگان از ساخت بیمارستان بیخ خانه هایشان
آمادگی شهرستان مهریز برای استقبال از گردشگران نوروزی
طبسی های مقیم یزد : طولانی شدن اجرای مصوبه رهبری هیچ توجیهی نداشته ومسئولیت خطرات و تلفات جاده ای میقات الرضا (ع) بعهده شماست / لزوم برقراری پروازهای یزد_طبس_ مشهد و بالعکس
ثبت دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • هیچ نظری موجود نیست